۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

اصطلاحات در بازی نرد


بازی نرد سالها، قرنها بلکه هزاره های بسیار در میان ما ایرانیان رواج داشته و در این مدت اصطلاحات و کنایه های بسیاری نیز برای این بازی به وجود آمده و دیرپاییده. سالهای سختی بر بازی نرد در ایران گذشته و حاصل این سالهای بی التفاتی، فراموش شدن فرهنگ زیبای نردبازی،اصطلاحات و قوانین این بازی است.
در اینجا سعی میکنم کلمات و اصطلاحات  تخته نرد قدیم و جدید رو در ایران ذکر کنم.
***
الف
آبدندان: حریف تازه کار و مفت باز را گویند
اسیر : دو مهره ای که در زمین حریف و در خانه 24 هستند  
اشتالنگ: نوعی بازی شبیه نرد که با شش تاس انجام میشده
افشار : خان پنجم، پنج خان، به خان شماره 5 گفته می شود
افشار گرفتن :بستن خانه شماره 5 خود و یا حریف با حداقل دو مهره
آوارکردن: پشت سر هم حریف را در خانه های یک تا شش زدن و خانه را بستن 
آینه نشستن: تاسی که به روی لبه زمین بازی یا مهره  قرار بگیردکج بنشیند یا عدد  آن محل اختلاف باشد
ب
بازی: نوبتی از بازی که حداقل یکی از حریفان همه مهره هایش را بیرون برده باشد
باز کردن خانه : برداشتن یک مهره و ازاد ساختن خانه ای برای نشستن یا زدن حریف
باختن: وقتی حریف ببرد، نرد بازی کردن در معنای عام (می تواند به معنای واگذار کردن بازی نباشد)
بد نقش: تاس ناموافق
بردن: غلبه بر حریف در بازی نرد
برون شو: تاس بزرگ که مهره از پشت پنجدر یا چهاردر بیرون آورد و حریف را از بست نجات دهد
بست: چهار یا پنج خان پشت هم که مانع بیرون آمدن مهره حریف باشد
بساط نرد: دستگاه بازی نرد
بستن : گرفتن یک خانه با دو مهره
بش: عدد پنج در بازی نرد
به دو: افزودن بر امتیاز لازم برای بردن هر دست. معمولا زمانی انجام می شود که هر دو بازیکن فقط یک امتیاز برای برد دست لازم دارند
پ
پشت بام: نگاه کنید به پیشخوان
پل : نگاه کنید به قلعه  
پیشخوان : قسمت میانی صفحه نرد. برجستگی بین دو کاسه نرد که مهره های کشته در بالای آن قرار می گیرند
پیش دادن: نگاه کنید به پیشی دادن
پیشی دادن: ارفاق به حریف ، معمولا چنان که حریف تازه کار سه بار  متوالی تاس بریزد و حریف متبحر پس از آن بازی کند
پنج دست: بازی که در آن با پنج امتیاز برنده مشخص شود
پنج گاه: خانه شماره پنج بازی نرد
پوشاندن : گذاشتن مهره دیگر روی مهره گشاد
ت
تاس: از ارکان بازی نرد. جسم مکعبی که اعداد یک تا شش روی آن نقر شده باشد
تاس بالا: اعداد چهار تا شش روی تاس
تاس پایین: اعداد یک تا سه
تاسریز: جامی که با آن تاس بریزند، به شکل استوانه یا مانند آن که تاس را در آن قرار می دهند و به روی تخت نرد می ریزند
تاس گرفتن: تاس ریختن به شیوه ای که خواسته یا نا خواسته، اعداد خاصی بنشیند. حیله و نیرنگ به منظور نشستن  تاس روی عدد خاص از طریق ریختن با دست یا تاسهای دستکاری شده یا مانند آن
تاس ریختن: پرتاب تاس با دست یا  از درون تاس ریز، روی صفحه نرد
تاس موافق: تاس مورد علاقه و خواسته شده
تاسه: نگاه کنید به تاسریز

تخت نرد: نگاه کنید به تخته نرد

تخته نرد: از ارکان بازی نرد. صفحه بازی که بیست و چهار خان برای حرکت مهره ها دارد

تعطیل است : مهره کشته شده که مکررا در زمین حریف  ننشیند
تمامی ندب: نگاه کنید به داو فره
تنبل خان: خان شماره شش
ته خانه : خانه های شماره یک و دو در زمین بازی نرد
تیررس: فاصله یک تا شش خان که بتوان مهره گشاد حریف را با یک تاس زد
ث
ثریا: نگاه کنید به کوه خانه
ج
جفت : وقتی تعداد عدد روی دو تاس برابر بیاید یا بنشیند مثلا 11، 22، 33 و....
چ
چارخان: خانه شماره چهار
چهارگاه: خانه شماره چهار در نرد
چشم: خالهای تاس را گویند
چیدن : قرار دادن مهره ها در زمین به شیوه خاص برای شروع بازی
ح
حتّان: نوعی بازی با اسباب نرد
حکم: بر وزن بلد، داور
حکم تاس: بازی کردن مطابق اعداد هر دو تاس. نمی توان تنها یکی از دو تاس را بازی کرد
خ
خال: هر یک نقطه سیاه روی تاس که مهره را یک خان به جلو ببرد، مجازا به تاس یک هم گفته می شود
خال خال: نگاه کنید به دو خال
خال خان :  خانه شماره یک 
خان: منظور هر یک از 24 جایگاه مهره ها در تخته نرد است
خان مرشد: خانه شماره سه در زمین بازی نرد 
خانه آزاد: خانه هایی که مهره ای در انها قرار نگرفته
خانۀ باز: به خانه آزاد مراجعه شود
خانه گداها:  خانه شماره بیست و چهار
خانه گیر:بازی هفتم از هفت بازی نرد قدیم
خانه نرد: نگاه کنید به خان
خصل: بر وزن بند، بازی به داو هفت
خوردن مهره : برداشتن مهره ها از زمین در انتهای بازی و خارج کردن آنها
د
دا: نگاه کنید به داو
داو: افزودن به شرط قبلی بازی. هر بازیکن در نوبت خود و پیش از تاس ریختن می توان داو بدهد و میزان شرط پیشین بازی را بالاتر ببرد.
داو خراسانی: داو دادن در بازی با اعداد اول (تقسیم ناپذیر) مانند دو، سه، پنج، هفت، یازده و ...
داو دادن: نگاه کنید به داو
داو برگردان: روی داو حریف داو دادن
داو تمام: بازی به داو هفت
داو فره: بازی به داو یازده
داو کشیدن: نگاه کنید به داو
دست خون: بازی به داو هفده، کنایه از بازی در نهایت استیصال و باختن همه چیز
دق: بر وزن حق، امتیاز برد یا باخت. بردن یک دق است و مارس کردن دو دق و ماره کردن سه دق
دو برگرد : نگاه کنید به داو برگردان

دو برگردون : نگاه کنید به داو برگردان
دو دو: طرفین در امتیاز برابرند، بازی به دو، نگاه کنید به به دو

دوی خراسونی: نگاه کنید به داو خراسانی
دو خال: تاس جفت یک
دو کور: نگاه کنید به دو خال
دو شش : تاس جفت شش
دراز: نگاه کنید به گلبهار کوتاه
دربخانه : خانه شماره هفت هر بازیکن
دست: مرکب از چند بازی، تا یکی از حریفان به امتیاز شرط شده برسد. معمولا دست را به پنج یا هفت امتیاز شرط می کنند
دست به مهره: وقتی حریف با لمس مهره مجبور به بازی با همان مهره باشد و نتواند نظرش را عوض کند. یکی از قوانین اختیاری
دش : نگاه کنید به دو شش
دو برد: نگاه کنید به مارس
دورد چهار: تاس 44
ذ
ر
رجز: امثال کنایات اشارات و اشعاری که به قصد تضعیف روحیه حریف خوانده شود
رجز خوانی : جنگ لفظی بین دو بازیکن، با خواندن امثال، کنایات، اشارات و اشعار مناسب در موقعیتهای مختلف
ز
زدن : کشته شدن مهره گشاد، که باید برگردد و دوباره از زمین حریف وارد بازی شود
زیاد: یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است
زهانیدن: قوت دادن یکی ار طرفین بازی، راهنمایی یکی از طرفین بازی
ژ
س
ستا: بازی سوم از هفت بازی قدیم نرد
ستاره:نگاه کنید به ستا
سیخ کباب: اصطلاح عامیانه برای کوه خانه
سگ مارس: لفظ عامیانه برای ماره
سه برد: نگاه کنید به ماره
سه نقش: عدد روی سه تاس، نرد در قرون پنج و شش هجری با سه تاس بازی می شده است
سد : بستن راه حریف 
سه گاه: خان شماره سه
سیه مهره: مهره های سیاه در بازی، معمولا پیشکسوتان و بزرگان را به بازی با مهره سیاه تعارف می کنند
سه دست: بازی که در آن با سه امتیاز برنده مشخص شود
ش
شستن بازی : وقتی با توافق دو حریف بازی مساوی اعلام می شود
شش و پنج بازی: نام دیگر بازی نرد
شش و بش : تاس شش و پنج
شش ضرب: به ضرب شش، بردن بازی با تاس بلند شش
شش ضربه: نگاه کنید به شش ضرب
ششدر : بستن شش خانه متوالی به طوری که حریف قادر به گذشتن از انها نباشد
ششدره: نگاه کنید به ششدر
شش گاه: خان شماره شش در بازی نرد
شکستن تاس: چنانچه تاس حریف جفت نشسته باشد معمول است که در تاس ریختن با دست، یک بار هر دو تاس را روی زمین نرد بغلطانند تا از حالت جفت بیرون بیاید
ص
ض
ط
طاس: نگاه کنید به تاس
طاسه: نگاه کنید به تاسریز
طویل: یکی از هفت بازی نرد قدیم نگاه کنید به گلبهار
طیبت: نرد طیبت، سهلگیری در بازی نرد، بازی برای وقت گذرانی و شادمانی
ظ
ع
عرصه: نگاه کنید به بساط نرد
عذرا: نگاه کنید به داو فره
غ
غدر کردن: فریبکاری و دغا در بازی نرد 
ف
فارد: (بر وزن خالق) یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است. نگاه کنید به خانه گیر
فرار : برداشتن مهره گشاد که در تیررس حریف باشد و بردن بر روی دیگر مهره های خودی 
فرید: یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است. نگاه کنید به خانه گیر
فره: برتری یکی از طرفین در بازی نرد
ق
قات شدن: رفتن مهره خانه بیست و چهار به خانه سیزده با تاس 56
قافیه آمدن: خواندن مصرعی درباره تاس که نام تاس نیز در آن باشد، (مثال: شش است و چهار، گل است و بهار. تاس شش و چهار خوب و مناسب نشسته)
قلعه: خانه شماره سیزده
قلیج: بر وزن کلیم، آخرین بازی در یک دست نرد، بازی که برنده را مشخص کند، بازی در مقابل حریف ناتوان
قلیچ: نگاه کنید به قلیج
قوافی: مجموعه قافیه های مناسب برای تاسهای مختلف

ک
کاسه: هر یک از دو لت زمین بازی نرد که شامل دوازده خان است. زمین نرد دو کاسه دارد
کج باختن: به دغل و ریا نردبازی کردن
کژ باختن: بد و خامدستانه نرد بازی کردن
کعب: نگاه کنید به تاس
کعبتین : دو تاس، تاس ها
کوبه: بازی نرد در لفظ یمانی
کورکور: به دو خال مراجعه شود
کم زن: آنکه تاس کم آورد، ناواردو ناشی در بازی نرد
کوه خانه : خانی که بیشتر از پنج مهره در آن قرار گرفته باشد 


گ
گاه: نگاه کنید به خان
گشاد بازی : بازی با مهره های گشاد و ریسک بالا
گشایش : اولین حرکتها در هر بازی
گشاد : مهره ای که در خان، تنها و آسیب پذیر باشد
گلبهار بلند: بازی گلبهار که تاسهای جفت آن به صورت متوالی بازی می شود
گلبهار : نوعی بازی با اسباب نرد که زدن ندارد، در ابتدای بازی همه مهره ها در خانه بیست و چهار قرار دارد
گولبارا: نگاه کنید به گلبهار
ل
لت کردن: زدن مهره در بازی نرد و شطرنگ
لعبه: بازی نرد به لفظ یمانی
لنگر بالا :گرفتن خان های بیست و سه تا نوزده با دو مهره یا بیشتر
لنگر پایین : گرفتن خان های بیست و چهار تا بیست و دو با دو مهره یا بیشتر 
م
مایه : مهره سوم هر خان که می تواند بدون گشاد دادن جا به جا شود یا مهره گشاد در جایگاهی خطر کشته شدن نباشد
مارس : برد دو امتیازی. هنگامی که یکی از بازیکنان تمام مهره های خود را از بازی خارج کرده و حریف هنوز هیچ مهره ای برنداشته
ماره: برد سه امتیازی، هنگامی که یکی از بازیکنان همه مهره ها را خارج کرده و حریف او هنوز در زمین بازیکن مهره دارد
مجارا: برابری دو حریف در بازی نرد، نرد مجارا
مجاراه: نگاه کنید به مجارا
محبوسه: نوعی بازی با اسباب نرد که به جای زدن مهره گشاد آن را حبس می کنند
محبوس: نگاه کنید به محبوسه
مردارخانه: خانه اي از نرد باشد كه در آن مهره در ششدر افتد
مششدر: پشت ششدر ماندن
منصوبه: یکی از هفت بازی نرد قدیم
مهره به دست: مهره کشته که در انتظار ورود به بازی است
مهرق: مهره در لفظ عربی. نگاه کنید به مهره
مهره: از ارکان بازی نرد. تعداد آن در بازی پانزده عدد برای هر بازیکن است
میسر: به فتح میم و کسر سین، نام دیگر بازی نرد
ن
نراد: به تشدید را، صیغه مبالغه جعلی از نرد. کسی که نرد را خوب بازی کند. بسیار نردباز
نرد: بازی نرد
نردباز: آنکه به بازی نرد بپردازد
نردتخته: نگاه کنید به تخته نرد
نرد قدیم: شیوه کهن بازی نرد که در قرن هشتم تا یازدهم در ایران رایج بوده.
ندب: نگاه کنید به داو تمام
نردشیر : نام قدیمی بازی تخته نرد
نردباختن: نرد بازی کردن
نشستن تاس: آرام گرفتن تاس بعد از تاس ریختن به طوری که در تفسیر عدد آن اختلافی نباشد
نشستن مهره: برگشتن مهره کشته شده از روی پیشخوان به روی زمین
نقش: عدد روی تاس
نقش زیاد: بازی دوم از هفت بازی نرد قدیم
نقش مراد: به کسر شین، تاس مناسب و موافق
نقش نشستن: به سکون شین، تاس موافق آوردن
نواردشیر: نگاه کنید به نردشیر
و
وامق: نگاه کنید به داو تمام
وینشیر : نام قدیمی بازی تخته نرد
ه
هزاران: یکی از بازی هایی که با اسباب نرد انجام می شده است. از بازی های نرد قدیم.
هفت دست: بازی که در آن با هفت امتیاز برنده مشخص شود
هوار کردن: نگاه کنید به آوار کردن
ی

یک کاسه: تاس ریختن در یکی از دو کاسه زمین نرد. معمول این است که هر بازیکن در کاسه سمت راست خودش تاس بریزد و جز این پذیرفته نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر