۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

رجز خوانی در بازی

گرچه در مسابقات تخته نرد و رقابتهای رسمی رجزخوانی مجاز نیست، اما برای ایرانیان در بازی های دوستانه و خانوادگی نه تنها مجاز بلکه ابزاری برای غلبه بر ذهن حریف و بردن اوست. فراموش نکنیم که رجزخوانی گرچه ممکن است برای لحظاتی شیرین باشد هرگز نباید از دایره ادب خارج شود.

در گذشته که بر بساط بزرگترهای فامیل و دوستان می نشستیم، اشعار زیبایی می شنیدیم که در مقام رجز برای یکدیگر می خواندند. بخشی از این نوشته ها یادگار حافظه است و مابقی حاصل چند سالی جستجو و پرسش از نرادان قدیمی و پیشکسوتان. بخشی از این ادبیات در صفحه انجمن تخته نرد ایران در جامعه مجازی فیس بوک نیز آورده شده است.

* * *

اصل دانستن کار است نه در آمد تاس / تاس اگر خوش بنشیند همه کس نراد است
یعنی خودتون باید بازی بلد باشین. اگر تاس همیشه مناسب بود همه نرد باز بودن

شبی می خواست دلبر تا گریزد از کنار من / سر راهش اگر ششدر نمی کردم چه می کردم
حریف را ششدر که کردید، کاربرد خواهد داشت

 تو برزیگری بیلت آید به کار / تو را با نبرد دلیران چه کار
به رخ حریف بکشید که بازی بلد نیست و باید به کار ساده تری بپردازد

من از شست تو هشت تیر خدنگ / بخوردم ننالیدم از نام و ننگ

به یک تیر برگشتی از کارزار / بخفتی برین بارهٔ نامدار
وقتی حریف از باخت و بخت بد و تاس مینالد به حریف گفته می شود

هم‌اکنون به خاک اندر آید سرت / بسوزد دل مهربان مادرت
به حریف پر مدعا در لحظه باخت او یا کمی قبل از آن گفته شود


مانا که حریف خویش نشناخته ای /  در ششدره می باش که بد باخته ای


حریف را که ششدر کردید، بگویید


ای شه شطرنج فلک،مات مرا برد تو را / ای ملک آن تخت تو را، تخته این نرد مرا
بعد از باخت فجیع، جهت رفع و رجوع بدبازی کردن گفته شود 

به زیر تخته‌نرد آبنوسی / نهان شد کعبتین سندروسی

وقتی تاس در اثر هیجانزدگی حریف پرتاب و  گم می شود

گلین گاشدی (تورکی است) - به فارسی: عروس فرار کرد
باز هم وقتی تاس گم می شود

در تخته نرد خاک اسیر مششدرم / زین مهرهٔ دو رنگ کز این تخته‌نرد خاست
وقتی تاس مناسب نیامد که نیامد، کاربرد زیادی دارد که تقصیر  را به گردن تقدیر بیاندازید

دردا که بخت من چو زمین کند پای گشت / این ناپاکی از فلک تیزگرد خاست
باز هم شکایت از بخت بد

زانکه وفا نیست درین تخته نرد / نقش مراد از در وصلش مجوی
توصیه و دلجویی از حریفی که باختش را به خوبی خوشی بر نمیتابد

گر تخته‌نرد عشق ببازی به دست خویش / مهره به دست و خانه به ششدر نکوتر است
حریف را که بر خانه استراحت نشاندید و در خانه خودتان ششدر (یا خانه بست)ش کردید، گفتن این بیت بسیار لذیذ خواهد بود

خیل مستان بر بساط نردبازان گشته جمع!؟
دور و بر بساط نرد شلوغ شده، خلوت کنید می خواهیم بازی را ادامه دهیم

وصل تو درخواستم از کعبتین یعنی سه شش / چون بدیدم جز سه یک از دست هجرانت نبود
افسوس از اینکه شش و سه می خواستم، سه و یک آمد

شش است و چهار / گل است و بهار
حریف را می چزاند که تاس شش و چهار بسیار مناسب و به جا نشسته است، این یکی ار قوافی  معروف است

مرا مهره به کف ماند تو را داو روان حاصل / تو نو نو کعبتین میزن که من در ششدرم باری
مهره من رو زدی، خانه خودت رو بستی، داو (دابل) هم میدی؟ باشه، داو هم قبول

هر چه زین روی کعبتین یک و دوست / بر دگر روی او شش است و چهار
وقتی تاس ریز می آید خوبست برای دلداری خودتان و تضعیف روحیه حریف بگویید

تاس را گر ... و .... خواهید نقش / نام آنرا بر زبان، یادآورید
وردی برای آنکه تاس دلخواه بنشیند، هر تاسی خواستید به جای نقطه چین بگذارید

چو دیدم در بساطت نقد عینی / بگردانیم با هم کعبتینی
منت سرتان گذاشتم حاضر شدم با شما بازی کنم

منصوبه حیل نتوان باخت با کسی / کز جاه کعبتین، نجومش مسخر است
تاس موافق خواست حریف می آید و بر خلاف شما، کنایه از اینکه وقتی حریف تاس بگیرد (تقلب کند) بازی با او لذتی ندارد

با چنین تخته و این مهره و ایـن کهنه حریف / چشـم بردن بودت؟ عقـل تو بی‌بـنیاد اسـت
رجزخوانی برای حریف (معمولا در ابتدای بازی)، که یعنی تو مرد بردن من نیستی


برو شکر ایزد کن ای تنگدست / که دستت عسس تنگ بر هم نبست
همین هم که بردی از سرت زیاد است توقع مارس یا ماره کردن نداشته باش!
***
پی نوشت: بدیهی است که رجزها منحصر به اینها نمی شود. اگر خوانندگان گرامی پیشنهادی بگذارند، درج خواهم کرد

۲ نظر: