۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

از زبان چکامه سرایان، درباره نرد

اگر بهره شطرنج بودی و نرد
سخن گفتن از روزگار نبرد.

فردوسی .


که اینت سخنگوی داننده مرد
نه از بهر بازی شطرنج و نرد.
فردوسی .


بدین سان که گفتم بیاراست نرد
بر شاه شد یک به یک یاد کرد.
فردوسی .


نه نرد و نه تخته نرد پیش ما
نه محضر و نه قباله و بنجه .
منوچهری .


دفتر به دبستان بود و نقل به بازار
وین نرد به جائی که خرابات خراب است .
منوچهری .


نه نقل بود ما را نی دفتر و نی نرد
وین هر سه بدین مجلس ما در نه صواب است .
منوچهری .


تاجز از بیست وچهارش نبود خانه ٔ نرد
همچو در سی و شش خان است، نهاد شترنگ  .
نجار (ازحاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).


مهره ٔ او سی سیه و سی سپید
گردش او زیر یکی تخت نرد.
مسعودسعد.


نرد است و شراب است و کباب است و رباب است
دانی تو که هر چار نشاط بشر آمد.
سوزنی .


داو دل و جان نهم به عشقت
در ششدره اوفتاد نردم .
سوزنی .


از نرد سه تا پای فراتر ننهادیم
هم خصل به هفده شد و هم داو سر آمد.
سوزنی .


پیش سپید مهره ٔ مرگ اصفیا نگر
از مهره های نرد پریشان تر آمده .
خاقانی .


تخت نرد پاکبازان در عدم گسترده اند
گر سرش داری برانداز این بساط باستان .
خاقانی .


گر بود چار شهر خراسان حرم مثال
راهش کنون چوششدره ٔ نرد کرده اند.
خاقانی .


تا کدامین غالب آید در نبرد
زین دوگانه تا کدامین برد نرد.
مولوی .


پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست
بر بساط نرد عشق اول ندب جان باختن .
سعدی .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر